سیاره ای از جنس امیر
سلام بچه ها دیروز امیروعمو انگار باهم قرار گذاشته بودن که لباسایی که اولین روز10006016 پوشیده بودن رو بپوشن. امیرجون اول شعر محمدامین رو خوند.(اینقده دوست دارم جدیدا اول برنامه چراغارو خاموش میکنن بعد یهو بوووووووم روشنش میکنن!) بعدم با عمو هرکی یه شغلی داره رو خوندن و یهو در رفت و به جای کتاب سخنگو آی منی باخ رو خوند. بعدم اومدو به عمو گفت:سلطان بهم گفته واسه مغزش از دوسام نرم افزار جدید بگیرم بعدش که بهش دادم برگشته میگه قدیمی هستش. :( بعد سلطان اومد گفت:تازه اینترنتم هم قطع شده و گردن امیر انداخت.عمو هم یکم بامغزش ور رفت تو داغون تر شد.امیرهم گفت:این چرا اینجوری شد؟با این وضعش میتونیم ببریمش مسابقه رباتیک شِرِکتش بدیم. بعدم به عمو گفت من اینو سالم دادم شما داغونش کردید و رفت.عمو هم گفت:اینجا من باید یه چیزی بگم بعد تو بری.امیرهم گفت:من نمیدونم من میرم :))) بعد پهلون برگشت گفت:اینترنت از مرکز قطع بوده. آقا ممنون هم حکایت شنل قرمزی رو تعریف کرد که خیلی دخدر خوبو حرف گوش کنی بود ولی هیچکدوم از همشهریا قدرشو نمیدونستن اونهم وقتی مادر بزرگش که پهلون باشه ازش چنتا دارو خواست براش برد و همونجا پیش مادر بزرگ موند و دیگه اهالی شهر از رفتارشون پشیمون شدن البته این شنل قرمزی که عمو باشه تو چنگال گرگ(سلطان)گیر کردوگفت اینکه گرگ نی شیره.آقا ممنون هم گفت امکانات همینقده باهمین بساز.کات نه آقا جون حرکت.بعدم گرگ خودشو جای مادر بزرگ جا زد ولی شنل قرمزی زنگ زد اورژانس(مهدی و خلیفه)بردنش.ولی خدایی عمو نقشش خعلی بهش میومد. آیتم آقانگهدار هم ترکونده بود.داستان پسر و مادری که پسر هیچ غذایی نمیخورد و با لازانیا مسیر زندگیشون دگرگون شد رو تعریف کرد.توی پیامکا یه کوچولویی به اسم امیررضا از ساوه(مدیونید اگه فکر کنید از فامیلای امیرمحمدجان بوده.) یه پیام تصویری فرستاده بودو توش ادای پهلون رو در میورد.ولی خدایی خیلی بانمک بود قیافه اش شبیه گوجه بود.
[-Design-] |